نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
گفتمان زنانه از دیرباز در ادبیات حضور داشته است اما، بسیاری از اوقات، حضور مؤلفههای زنانه با نقدهای تندی روبهرو میشد و زنان ناگزیر زنانگیهای خود را در هالهای از ابهام مطرح میکردند. با ورود جریانهای فمینیست به عرصة فرهنگ و ادبیات، گفتمان زنانه به تدریج معنای اصیل و جایگاه واقعی خود را کسب میکند. در این دوره اگرچه زنان مجال سخن گفتن مییابند و به جستوجوی هویت خود میپردازند اما همچنان شرم و ترس و فشار کلیشههای جنسیتیِ جامعه آنان را محدود میکند. شاکلة این تصویر با ورود نویسندگان فرامعاصر، تا حدودی، میشکند و تصویر زن جسور، مدیر و مدبر جایگزین زن سنتی میشود. ایریگاری در نظریة خود بر این ساختارشکنی تأکید میکند و همواره در کنار زن مدرن، یک «دیگری» را متصور میشود که زن، بهواسطة حضور آن و به تقلید از او، جسارتهای خود را بروز میدهد اما در کنار این جسارت، زنانگی و مادرانگی خود را حفظ میکند و از آن سخن میگوید.
مازارین پنژو و بلقیس سلیمانی را میتوان نویسندگان فرامعاصری دانست که در آثارشان، و به طور خاص گریزهای روزمره و روز خرگوش، زنانی را به تصویر میکشند که از قالب سنت بیرون آمده و از همسران خود جدا شدهاند تا بتوانند زندگی آرمانی خود را آزادانه بسازند. قهرمانان این دو اثرْ خود را در «آینة دیگری» میبینند و سعی میکنند «خود» سنتی را کنار بگذارند و در عینحال باید نقش مادری فداکار را نیز ایفا کنند. در این پژوهش، به معرفی زنان نویسندة نسل جدیدی پرداخته شده است که هدف اصلی شخصیتهای آنها به نمایش گذاشتن استقلال فکری و مالی، و در عین حال زنانگی خود، یعنی دو عنصر به ظاهر متضاد، است.
کلیدواژهها