نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
اسطوره پیوندی ناگسستنی با ادبیات دارد و قرنهاست که خود را در دل آثار بزرگ ادبی جای داده است. سالهاست که پژوهشگران حوزههای مختلف نظیر ادبیات، فلسفه، زبانشناسی و مردمشناسی به مطالعۀ اساطیر علاقه نشان میدهند و آثار مهمی در این حیطه گردآوردهاند. یکی از سویههای ادبیات تطبیقی نیز بررسی و تحلیل نحوۀ حضور اساطیر کهن در آثار مختلف ادبی است. اساطیری که قرنها به صورت شفاهی در قلب فرهنگ عامه حضور داشتهاند جای خود را در ادبیات نیز باز کردند و نویسندگان و شاعران، در طول تاریخ، بنا به درک و مقاصد خویش، به بهرهگیری از این میراث روی آوردند. در این مقاله، تلاش بر آن است که با بررسی دو نمایشنامۀ مگسها از ژان پل سارتر و شب هزار و یکم از بهرام بیضایی، نگاه جدید این دو نویسنده به اساطیر کهن را مطالعه کنیم. از سوی دیگر، قصد داریم نشان دهیم که مفهوم قهرمان در خلال بازخوانی این نمایشنامهنویسان از اساطیر باستانی چه شکلی به خود گرفته است و وجوه اشتراک و افتراق تصویر جدید قهرمان در این دو اثر را برخواهیم شمرد.
کلیدواژهها