نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
در نیمة دوم قرن بیستم میلادی، نوعی چرخش پارادایمی در مطالعات تطبیقی ادبیات رقم خورد که موجب شکلگیری رویکردهایی نو در این حوزة معرفتی شد. پژوهش حاضر با نگرشی توصیفی ـ تحلیلی میکوشد ضمن پرداختن به خاستگاهها و زمینههای پیوندیابی ادبیات تطبیقی با مطالعات فرهنگی، بنیانهای معرفتشناختی آن را تبیین کند. براساس این جستار، پیدایش فلسفة میان فرهنگی، جنبشهای اجتماعی و سیاسی، شکلگیری اندیشة پساساختارگرا و پارهای عواملِ دیگر زمینه را برای گذار از مکتب «ولکمبنا»ی ادبیات تطبیقی به سوی الگویی نوین در این مطالعات فراهم آورد که میتوان از آن با عنوان «ادبیات تطبیقی نوین» یاد کرد. این الگوی نو با قلمروهایی نظیر مطالعات فرهنگی، مطالعات منطقهای و مطالعات فرهنگی تطبیقی پیوند خورده است. پژوهش حاضر، ضمن به دست دادن برخی از شاخصههای الگوی یادشده، گسترههایی نظیر مطالعات زیستبومگرا، مطالعات رسانه، پسااستعماری، زنمحور، نوشتار دیجیتال و برخی مطالعات دیگر را حوزههای جدید ادبیات تطبیقی نو در پیوند با مطالعات فرهنگی میداند. جستار حاضر بر مبنای این تحول معرفتشناختی، مبحث تکثر روششناختی را که محصول طبیعی تحول یادشده است در پیوند با مطالعات تطبیقی ادبیات میبیند و در وهلة بعد، برای پژوهش در این حوزه، الگوی «فرا روش» را به جای «روش» پیشنهاد میکند.
کلیدواژهها: ادبیات تطبیقی نوین، مطالعات فرهنگی، فلسفة میانفرهنگی، میانرشتگی، فرا روش